بسماللهالرّحمنالرّحیم
مسئلهی جمعیّت که بجد هم مورد بحث و اختلاف نظر در جامعه است، مسئلهی بسیار مهمّی است. بلاشک از نظر سیاست کلّی کشور، کشور باید
برود به سمت افزایش
جمعیّت؛ البتّه بهنحو
معقول و معتدل. همهی اشکالات و ایرادهایی که وارد میشود -
که بعضی از اشکالاتی را هم که مطرح میکنند ما دیدهایم
- قابل برطرف شدن و قابل پاسخ دادن است
حدود سال 1222 هجری قمری، محمدتقی به دنیا آمد. پدرش، کربلایی محمد قربان بود که در خانه قائم مقام فراهانی آشپزی می کرد. محمدتقی با فرزندان قائم مقام بزرگ شد. زیردست قائم مقام، منشی گری آموخت و در علم و ادب پرورش یافت. در 42 سالگی به صدارت دربار ناصرالدین شاه رسید. سه سال و اندی صدراعظم ایران بود و سرانجام از صدارت عزل شد و چهل روز بعد در کاشان و به دستور ناصرالدین شاه به شهادت رسید.
این مقاله یادکردی است از آن مرد بزرگ؛ کسی که همواره می کوشید و از این همه تلاش، چشم داشتی جز نیک بختی ملت خویش نداشت. او آموخته بود هر جا کمبودی می بیند، برای رفع آن بکوشد و آنچه را با رنج بسیار به دست آورده است ـ و در صرف آن برای آرامش و رفاه خود حق دارد ـ به خاطر آسایش و آرامش ملت خود مصرف کند. مردی که هربار دست به اقدامی زد، میلیون ها ایرانی، مغرورتر نفس کشیدند.
منبع : پایگاه اطلاع رسانی حوزه
برای خواندن ادامه ی مقاله به منبع آن مراجعه فرمایید